این پژوهش که توسط بایرون هاید،فیلسوف علم وپژوهشگر افتخاری دانشگاه بنگور انجام شده،به بررسی نقش شفافیت در تقویت اعتماد عمومی به علم پرداخته است. نتایج این مطالعه در jounal Theory & Society منتشر شده است.
بر اساس یافتههای این پژوهش، زمانی که پژوهشگران اطلاعاتی درباره آثار مفید تحقیقات منتشر میکنند (حتی در مواقعی که خود نتیجه اصلی صددرصد موفق نیست) این نوع اطلاعرسانی اعتماد عمومی را افزایش میدهد. اما در مواردی که بر شکستها، مشکلات یا تعارض منافع تاکید میشود، مخاطب ممکن است برداشت منفیتری داشته باشد.
این تضاد ناشی از انتظارات نامعقول عموم درباره تواناییهای علم برای ارائه پاسخهای کامل و قطعی است. بسیاری از افراد فکر میکنند علم باید همیشه نتیجههای مثبت، روشن و مطمئن ارائه دهد؛ درحالیکه واقعیت فرآیند علمی دقیقا خلاف این است.
هاید، پژوهشگر افتخاری دانشگاه بنگور، گفت: «دانشمندان و رهبران دولت میدانند که اعتماد عمومی به علم مهم است زیرا تصمیمگیریهای آگاهانه را ممکن میسازد، سیاستهای عمومی را هدایت میکند و از اقدام جمعی در مورد مسائل حیاتی مانند سلامت، آب و هوا و فناوری پشتیبانی میکند. اگر به علم اعتماد نشود، جامعه در برابر اطلاعات نادرست آسیبپذیرتر میشود و کمتر میتواند به طور موثر به چالشهای پیچیدهای مانند بیماریهای همهگیر پاسخ دهد. اگرچه اغلب فرض میشود که شفافیت اعتماد به علم را افزایش میدهد، من استدلال میکنم که در عوض میتواند اعتماد به علم را کاهش دهد.»
«حقیقت این است که علم کامل نیست. دانشمندان به همان اندازه که دیگران مغرضانه عمل میکنند، مستعد اشتباه نیز هستند. اکثر مردم فکر میکنند که علم خیلی بهتر از آن چیزی است که هست یا حتی میتواند باشد. من معتقدم که مردم وقتی علم با انتظاراتشان مطابقت ندارد،اعتمادخود رابه آن ازدست میدهند.این بدانمعناستکه آنهابه علمیکهغیرقابل اعتماداست بیاعتمادند، اما اگر انتظاراتشان خیلی بالا باشد، به این معنی است که به علمی که ناقص اما قابل اعتماد است نیز اعتماد ندارند.»
پژوهشگران پیشنهاد میدهند که برای ترغیب اعتماد واقعی، علم باید در کنار شفافیت درباره نتایج، آموزش جامعه درباره ماهیت علم و محدودیتهای آن را نیز جدی بگیرد. بهویژه، لازم است مردم درک بهتری از این داشته باشند که علم یک فرآیند پویا، احتمالمحور و خطاپذیر است نه یک سیستم بینقص که همیشه جواب میدهد.
برای مثال، اگر یک پروژه تحقیقاتی منجر به دستاورد قابل توجهی نشود، تمرکز بر دشواریها و تعارضهای احتمالی ممکن است باعث سرخوردگی شود. اما اگر این تجربه به عنوان بخشی از فرآیند تکاملی علم آموزش داده شود، (همراه با نتایج مثبت به دست آمده) پذیرش عمومی نسبت به علم افزایش مییابد.
در این مقاله تاکید شده است که «فقط گفتن واقعیتها» بدون توجه به انتظارات و نگرشهای عمومی، کافی نیست. مدل ارتباطی جدیدی که آن را «مدل مشارکتی» مینامند، پیشنهاد میکند تیمهای علمی باید جامعه را به گفتوگو دعوت کنند، ارزشها و ترسهای آنها را در نظر بگیرند، و شفافیت را با همدلی ترکیب کنند.
بهاعتقاد نویسندگان، این رویکرد مشارکتی به جامعه کمک میکند تا بداند با چه مسائلی مواجه است، چرا برخی پروژهها موفق نمیشوند و چگونه کنار آمدن با عدم قطعیت بخشی از علم است. این میتواند دید جامعه نسبت به علم را واقعبینانهتر کند و زمینه اعتماد پایدار را ایجاد نماید.